درباره وبلاگ دلمان خوش است كه مینویسیم و دیگران میخوانند و عده ای می گویند: اه چه زیبا و بعضی اشك میریزند و بعضی می خندند. دلمان خوش است به اینكه یكی فقط عاشق خودمان باشد نه چیز دیگر . یا اینكه دلمان خوش است یكی با ما درد دل كند یا دلش برایمان بسوزد . با شاخه گلی دل می بندیم و با جمله ای دل می كنیم دلمان خوش می شود به آوردن خواهشی و چشیدن لذتی و وقتی چیزی مطابق میل ما نباشد چقدرراحت لگد می زنیم و چه ساده میشكنیم همه چیز را ، حتی غرور را ... آخرین مطالب پيوندها تبادل لینک هوشمند نويسندگان |
Welcome
25 / 3 / 1392برچسب:, :: 21:41 :: نويسنده : آزاده
وقتی شخصی حتی برای کارهای احمقانه ، بیش از حد می خندد ، 17 / 6 / 1391برچسب:, :: 14:3 :: نويسنده : آزاده
هرگز چشمانت را از آسمان بر ندار آنجایی که خدا زندگی می کند آنقدر به آسمان چشم بدوز تا خدا را ببینی سرت را بالا بگیر شک نکن . . . خدا خودش را از تو پنهان نمی کند او دیدنی ترین است!
♡ ♥ ♡ ♥ ♡ ♥
♡ ♥ ♡ ♥ ♡ ♥
از این بن بست بی فردا رهایم کن
17 / 10 / 1390برچسب:, :: 20:53 :: نويسنده : آزاده
بعضي وقتا هست که دوست داري کنارت باشه . . . محکم بغلت کنه . . . بذاره اشک بريزي تا آروم شي . . . بعدآروم تو گوشت بگه: . . . «ديوونه من که باهاتم» وقتي کسي رو دوست داري حتي صداي قدم هاي اون رو مي شناسي وقتي کسي رو دوست داري قلبت از عشق اون اشباع نميشه. وقتي کسي رو دوست داري حاضر نيستي حتي براي يک لحظه به کس ديگه اي فکر کني. وقتي کسي رو دوست داري دنبال بهانه هستي تا براش کاري بکني. وقتي کسي رو دوست داري قدم زدن با اون زير بارون زيباترين لحظات زندگيت رو مي سازه. وقتي کسي رو دوست داري از اسارت خودت تو قلب اون لذت مي بري. 4 / 10 / 1390برچسب:, :: 14:56 :: نويسنده : آزاده
وقتی دلتنگ شدی به یاد بیار کسی رو که خیلی دوست داره. .وقتی ناامید شدی به یاد بیار کسی رو که تنها امیدش تویی. وقتی پر از سکوت شدی به یاد بیار کسی رو که به صدات محتاجه. وقتی دلت خواست از غصه بشکنه به یاد بیار کسی رو که توی دلت یه کلبه ساخته. وقتی چشمات تهی از تصویرم شد به یاد بیار کسی رو که حتی توی عکسش بهت لبخند میزنه. وقتی به انگشتات نگاه کردی به یاد بیار کسی رو که دستای ظریفش لای انگشتات گم میشد. وقتی شونه هات خسته شد به یاد بیار کسی رو که هق هق گریش اونها رو می لرزوند... 15 / 7 / 1390برچسب:, :: 18:52 :: نويسنده : آزاده
دفتری بود که گاهی من و تو 15 / 7 / 1390برچسب:, :: 16:49 :: نويسنده : آزاده
چه کسی بالااست و چه کسی پائین است!!!؟
آیا شنونده های این نوازنده آدمند یا خانه!!!؟
آیا این تصویر یک صورت است یا یک منظره طبیعی !!!؟
آیا این ها آدمند یا ستون؟؟؟
آیا این آقا مشغول نقاشی روی دیوار است یا هو!!ا؟؟ آیا تعداد این ها (13) یا ( 12 ) است !!!؟ زير خاكستر ذهنم باقيست آتشي سركش و سوزنده هنوز يادگاريست زعشقي سوزان كه بود گرم و فروزنده هنوز عشقي آن گونه كه بنيان مرا سوخت از ريشه و خاكستر كرد غرق در حيرتم از اينكه چرا مانده ام زنده هنوز گاهگاهي كه دلم مي گيرد پيش خود مي گويم آن كه جانم را سوخت ياد مي آرد از اين بنده هنوز ؟ سخت جاني را بين كه نمردم از هجر مرگ صدبار به از بي تو بودن باشد گفتم از عشق تو من خواهم مرد چون نمردم ، هستم پيش چشمان تو شرمنده هنوز گرچه از فرط غرور اشكم از ديده نريخت بعد تو ليك پس از آن همه سال كس نديده به لبم خنده هنوز گفته بودند كه از دل برود يار چو از ديده برفت سالها هست كه از ديده من رفتي ، ليك دلم از مهر تو آكنده هنوز دفتر عمر مرا دفتر ايام ورق ها زده است زير بار غم عشق قامتم خم شد و پشتم بشكست درخيالم اما همچنان روز نخست تويي آن قامت بالنده هنوز در قمار غم عشق دل من بردي و با دست تهي منم آن عاشق بازنده هنوز آتش عشق پس از مرگ نگردد خاموش گر كه گورم بشكافند به عيان مي بينند زير خاكستر جسمم باقيست
آتشي سركش و سوزنده هنوز 6 / 6 / 1390برچسب:, :: 15:2 :: نويسنده : آزاده
نـ ــزدیــک مــ ـی شـ ــوی به مــ ـن فـــ ـرسنــگ ها در مـــ ـن فــ ـرو مــ ـی روی در مـ ـــن خانـ ـــه مـ ــی کــ ـنی در مــ ـــن حـــضـور مــ ــی یابــی لــ ـحظه بـه لــ ـحظه هرجـ ــا و هر کـجــ ـا در انـ ــگشـ ــت هایـ ــم جـ ــاری مـ ــی شـ ــوی ســ ـطر به ســ ـطر خـ ـاطـراتـ ـم را مــ ـی نـ ــگاری روی لـ ــبم مـ ــی نـ ــشیـ ــنی خـ ــنده مـ ــی شـ ـوی ، حـ ـرف مـ ـــی شـ ــوی دلـ ــم کـه مــ ـی گیــ ـرد از چشـ ــمهایـ ــم مــ ـی بــ ـاری کـ ــیسـتی؟کـ ـیستی تـ ــو؟ کـ ــیستی تــ ـو که ایــن همـ ـــه در مــ ـن بـ ــی تـ ـابـ ـی سـ ـزاوار حــ ـرف هـای عـ ــاشقانـه ای کیـ ــستی تــ ـو کـه دیـ ــدنـت زنـ ـدگی رفـتنـ ـت مــ ــرگ اسـ ــت در مــ ـن بــ ـمان از هنـ ــوز تــا همــ ــیشـه ........
تنها برنامه ای که تکرارش آرزوی هر روز من است پخش زنده ی نگاه توست ... کاش بارانی ببارد ، قلبها را تر کند 6 / 6 / 1390برچسب:, :: 14:35 :: نويسنده : آزاده
ادب : یعنی کمک به یک خانم زیبا در عبور از خیابان حتی اگر به کمک احتیاج نداشته باشد.
25 / 4 / 1390برچسب:, :: 15:5 :: نويسنده : آزاده
1- محبت شديدي كه صادقانه به تو ابراز ميكردم
و در آخر اگر ميخواهي ميزان علاقه مرا به خودت بفهمي از مطالب بالا فقط شماره هاي فرد را بخوان!!!
24 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:21 :: نويسنده : آزاده
روزی دوستی از ملانصرالدین پرسید : ملا ، آیا تا بحال به فکر ازدواج افتادی ؟
24 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:12 :: نويسنده : آزاده
عشق بيداد من باختن يعني لحظه عشق جان سرزمين يعني يعني زندگي پاک عشق ليلي و قمار من مجنون در عشق يعني ... شدن ساختن عشق دل يعني كلبه وامق و يعني عذرا عشق شدن من عشق فرداي يعني كودك مسجد يعني الاقصي عشق من
عشق آميختن افروختن يعني به هم عشق سوختن چشمهاي يكجا يعني كردن پر ز و غم دردهاي گريه خون/ درد بيشمار عشق من يعني الاسرار كلبه مخزن 23 / 4 / 1390برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : آزاده
23 / 4 / 1390برچسب:, :: 22:22 :: نويسنده : آزاده
* بهترین دوست، خداست، او آن قدر خوب است که اگر یک گل به او تقدیم کنید دسته گلی تقدیم تان می کند و خوب تر از آن است که اگر دسته گلی به آب دادیم، دسته گل هایش را پس بگیرد. 22 / 4 / 1390برچسب:, :: 14:24 :: نويسنده : آزاده
نبودنت بهترین بهانه است برای اشک ریختن ... ولی کاش بودی تا اشکهایم از شوق دیدارت سرازیر میشد ... کاش بودی و دستهای مهربانت مرهم همه دلتنگیها و نبودنهایت میشد ... کاش بودی تا سر به روی شانه های مهربانت می گذاشتم و دردهایم را به گوش تو میرساندم... بدون تو عاشقی برایم عذاب است میدانم که نمیدانی بعد از تو دیگر قلبی برای عاشق شدن ندارم... کاش میدانستی که چقدر دوستت دارم و بیش از عشق بر تو عاشقم... میدانی که اگر از کنارم بروی لحظه های زندگی برایم پر از درد و عذاب میشود میدانم که نمیدانی بدون تو دیگربهانه ای نیست برای ادامه ی زندگی جزانتظار آمدنت ... انتـــــــــــــــــــــــــــــظار ... شش حرف و چهار نقطه ! کلمه کوتاهيه . اما معنيش رو شايد سالها طول بکشه تا بفهمي ! تو اين کلمه کوچیک ده ها کلمه وجود داره که تجربه کردن هر کدومش دل شير مي خواد! تنهايي ، چشم براه بودن ، غم ؛غصه ، نا اميدي ، شکنجه رو حي ،دلتنگی ، صبوری ، اشک بیصدا ؛ هق هق شبونه ؛ افسردگي ، پشيموني، بي خبري و دلواپسي و .... ! براي هر کدوم از اين کلمات چند حرفي که خيلي راحت به زبون مياد و خيلي راحت روي کاغذ نوشته ميشه بايد زجر و سختي هايي رو تحمل کرد تا معاني شون رو فهميد و درست درک شون کرد !!! از انتظار ... از انتـــــــــــــــــــــــــــــــظار متــــــنـــــفــــــرم
به تو تقدیم میکنم هستی ناقابلمو با تو تقسیم میکنم دار و ندار دلمو چنانت محتاجم، که بی تو زندگی ام نیست، و چنانت مشتاقم، که جز تو، دل دادگی ام. چندانت مهربان یافتم، که تنها به تو دل باختم. ای آن که نامت بلند است و حدیث بودنت، بی چون و چند! ای زیبای محض! من سر در تسلیم تو تا بردم و نقش غیر از تو ستردم؛ هیچ نماند، الآ عشق. تو را با کدامین واژه باید ستود؟ که ستایش گری خُردینه ام و پرستش گری، کمینه.
.
19 / 4 / 1390برچسب:, :: 14:54 :: نويسنده : آزاده
نشسته ای و نگاه تو خیره بر ماه است
همیشه دلخوری ات با سکوت همراه است خدا کند که نبینم هوای تو ابریست ببخش! طاقت این دل عجیب کوتاه است همیشه دل نگران تو بوده ام، کم نیست همیشه دل نگران ِ کسی که در راه است 17 / 4 / 1390برچسب:, :: 22:43 :: نويسنده : آزاده
وقتي سر کلاس درس نشسته بودم تمام حواسم متوجه دختري بود که کنار دستم نشسته بود و اون منو "داداشي" صدا مي کرد .
17 / 4 / 1390برچسب:, :: 22:35 :: نويسنده : آزاده
مگه يه چشم چقدر ميتونه بباره .....؟ مگه يه دل چقدر ميتونه بشكنه.....؟ مگه يه تنها چقدر ميتونه صبر كنه تا اوني كه دلشو شكست برگرده حتي اگه قيمت دوباره ديدن عشقش يه شكسته از نو باشه؟ آهاي شمايي كه آبروي عشقو برديد يه روز مياد كه اونقد دلتون تيكه پاره بشه كه حتي نتونيد نفس بكشيد اين آرزوي همه ي زخم خورده هاي عشقه كه مثل من يه گوشه تك وتنها ميشينن و تنها ذكرشون عشق پاكه كه اين روزا تو هفتا آسمونم پيدا نميشه كاشكي بميريد كه آبروي عشقم برديد 17 / 4 / 1390برچسب:, :: 15:34 :: نويسنده : آزاده
چند قورباغه از جنگلی عبور میکردند که ناگهان ۲ تا از آنها به داخل چاهی عمیق میفتد... بقیه قورباغه ها در کنار گودال جمع شدند و
آیا واقعا باید با حرف دیگران تسلیم شد و دست از تلاش کشید؟ ***مگر غیر اینه که خدا همیشه همراه ماست*** 17 / 4 / 1390برچسب:, :: 9:0 :: نويسنده : آزاده
بی تو آنلاین شبی باز از آن Room گذشتم. 17 / 4 / 1390برچسب:, :: 8:47 :: نويسنده : آزاده
روزی مردی به سفر میرود و به محض ورود به اتاق هتل ، متوجه میشود که هتل به کامپیوتر مجهز است . تصمیم میگیرد به همسرش ایمیل بزند . نامه را مینویسد اما در تایپ ادرس دچار اشتباه میشود و بدون اینکه متوجه شود نامه را میفرستد . در این ضمن در گوشه ای دیگر از این کره خاکی ، زنی که تازه از مراسم خاک سپاری همسرش به خانه باز گشته بود با این فکر که شاید تسلیتی از دوستان یا اشنایان داشته باشه به سراغ کامپیوتر میرود تا ایمیل های خود را چک کند . اما پس از خواندن اولین نامه غش میکند و بر زمین می افتد . پسر او با هول و هراس به سمت اتاق مادرش میرود و مادرش را بر نقش زمین میبیند و در همان حال چشمش به صفحه مانیتور می افتد:
16 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:24 :: نويسنده : آزاده
چه غم انگيز است زندگی
چه غم انگيز است بار سختی ها را به تنهايی به دوش کشيدن و رنج ها را در سکوت و انزوای محض گريستن. و چه تلخ است خنده آن زمان که می خندی تا گريه هايت را پنهان کنی .و چه سخت است آرام و بی صدا در درون خود شکستن و چه عجيب است زندگی−همان کودکی که ما را بسان عروسکی بازيچه خود قرار داده و هر زمان به سويی می کشد− و تو آن زمان که رنج ديگران بر اندوهت می افزايد اما هيچ کس از رنج تو آگاه نيست، آن زمان که در اوج اندوه پناهی جز سايه گاه ديوار سرد و خا موش نمی يابی،آن زمان که بار غصه بر شانه هايت سنگينی می کند و انتظار کمک هيچ گاه به پايان نمی رسد،آن زمان که آرزوها را در گور سرد خاطرت دفن می کنی و بر چهره ات سيلی می زنی تا زير ضربه های غم،خم به ابرو نياوری،آن زمان که صدای گنگ و مبهم خنده در گلويت می شکند و بر سر بغض های کهنه ات هجوم می آورد اما دستی نيست تا گره از بغض هايت بگشايد، آن زمان که در کوچه پس کوچه های تاريک زندگی ات تک ستاره ای فا نوس راهت نيست، آن زمان که هيچ کس صدای فرياد های بی صدايت را نمی شنود، آن زمان که هيچ کس تو را حس نمی کند و آن زمان که هم زبان تو همدل ديگری است، تنهايی را با تمام وجود حس می کنی. و چه غم انگيز است تنهايی 16 / 4 / 1390برچسب:, :: 16:19 :: نويسنده : آزاده
باید فراموشت کنم چندیست تمرین می کنم من می توانم!می شود! آرام تلقین می کنم حالم نه اصلا خوب نیست تا بعد بهتر می شود فکری برای این دل آرام غمگین می کنم من می پذیرم رفته ای و برنمی گردی همین خود را برای درک این صد بار تحسین می کنم کم کم ز یادم می روی این روزگار و رسم اوست این جمله را با تلخی اش صدبار تضمین می کنم 16 / 4 / 1390برچسب:, :: 15:57 :: نويسنده : آزاده
یاد گرفتم که : 1. با احمق بحث نکنم و بگذارم در دنیای احمقانه خویش خوشبخت زندگی کند. 2. با وقیح جدل نکنم چون چیزی برای از دست دادن ندارد و روحم را تباه می کند . 3. از حسود دوری کنم چون حتی اگر دنیا را هم به او تقدیم کنم باز هم از من بیزار خواهد بود . 4. تنهایی را به بودن در جمعی که به آن تعلق ندارم ترجیح دهم . تو یه بار بهم خوبی کردی و من همه بدی هات رو فراموش کردم ولی من یه بار بدی کردم و تو همه خوبی هامو .... 13 / 4 / 1390برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : آزاده
قبل از ازدواج : خوابیدن تا لنگ ظهر قبل از ازدواج : رفتن به سفر بی اجازه قبل از ازدواج : خوردن بهترین غذاها بی منت قبل از ازدواج : استراحت مطلق بی جر و بحث قبل از ازدواج : دید و بازدید از اماکن تفریحی قبل از ازدواج : آموزش گیتار و سنتور و غیره قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جیبی از پاپا قبل از ازدواج : ایستادن در صف سینما و استخر قبل از ازدواج : رفتن به سفرهای هفتگی
12 / 4 / 1390برچسب:, :: 9:40 :: نويسنده : آزاده
درد دارد آنکس که میگريد فقط يک
و به خاطر آن يک درد میگريد،
اما آنکه میخندد هزار درد دارد
و نميداندبرای کدام درد بگريد و
میخندد
|
|||
|